English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (8705 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
water disposal U ساختن اگو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
adequate U مساوی ساختن
bridge U پل ساختن
bridge U دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridged U پل ساختن
bridged U دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridges U پل ساختن
bridges U دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
forborne U ساختن با
weave U ساختن بافت
weaves U ساختن بافت
shag U درهم وبرهم ساختن
shag U خشن ساختن
shagging U درهم وبرهم ساختن
shagging U خشن ساختن
shags U درهم وبرهم ساختن
shags U خشن ساختن
plump U چاق وچله فربه ساختن
plumpest U چاق وچله فربه ساختن
focus U متمرکز ساختن
focused U متمرکز ساختن
focuses U متمرکز ساختن
focussed U متمرکز ساختن
focusses U متمرکز ساختن
focussing U متمرکز ساختن
landscape architect U معمار یا متخصص ساختن منافر طبیعی نما
landscape architects U معمار یا متخصص ساختن منافر طبیعی نما
sewer U مجرای فاضلاب ساختن
sewers U مجرای فاضلاب ساختن
change U متفاوت ساختن چیزی
changed U متفاوت ساختن چیزی
changes U متفاوت ساختن چیزی
changing U متفاوت ساختن چیزی
buoy U شناور ساختن
buoyed U شناور ساختن
buoying U شناور ساختن
buoys U شناور ساختن
fresh U خنک ساختن
fresh- U خنک ساختن
freshest U خنک ساختن
enamel U مینا ساختن
loose U از قید مسئولیت ازاد ساختن
looser U از قید مسئولیت ازاد ساختن
loosest U از قید مسئولیت ازاد ساختن
staffing U قابل دسترس ساختن افرادبرای سازمانها
aggregate U متراکم متراکم ساختن
aggregates U متراکم متراکم ساختن
enable U توانا ساختن
enable U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enable U قادر ساختن توانا
enabled U توانا ساختن
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabled U قادر ساختن توانا
enables U توانا ساختن
enables U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enables U قادر ساختن توانا
enabling U توانا ساختن
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabling U قادر ساختن توانا
defect U معیوب ساختن
defected U معیوب ساختن
defecting U معیوب ساختن
defects U معیوب ساختن
strike U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
service U روبراه ساختن
serviced U روبراه ساختن
mesh U شبکه ساختن تورساختن
meshes U شبکه ساختن تورساختن
meshing U شبکه ساختن تورساختن
concrete U : سفت کردن باشفته اندودن یا ساختن بهم پیوستن
concrete U بتن ساختن
concrete U بابتن ساختن سفت شدن
copied U نمونه ساختن
copies U نمونه ساختن
copy U نمونه ساختن
copying U نمونه ساختن
documentation U مستند ساختن
charge U متهم ساختن
charges U متهم ساختن
bind U متعهد وملزم ساختن
binds U متعهد وملزم ساختن
nest U لانه ساختن
nests U لانه ساختن
float U شناور ساختن روی اب ایستادن
float U شناور ساختن در هوا معلق بودن
floated U شناور ساختن روی اب ایستادن
floated U شناور ساختن در هوا معلق بودن
floats U شناور ساختن روی اب ایستادن
floats U شناور ساختن در هوا معلق بودن
generate U ساختن
generated U ساختن
generates U ساختن
generating U ساختن
model U طرح ریختن ساختن
model U ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
modeled U طرح ریختن ساختن
modeled U ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
modelled U طرح ریختن ساختن
modelled U ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
models U طرح ریختن ساختن
Other Matches
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
pill U حب ساختن
pills U حب ساختن
builds U ساختن
buildings U ساختن
build U ساختن
to make a shift U ساختن
upgrading U ساختن
upgrades U ساختن
upgraded U ساختن
upgrade U ساختن
fabricate U ساختن
fabricated U ساختن
fabricates U ساختن
set up U ساختن
put-up U ساختن
put up U ساختن
invents U ساختن
to go in with U ساختن با
to get along U ساختن
inventing U ساختن
dree U ساختن با
creating U ساختن
creates U ساختن
create U ساختن
invent U ساختن
miscreate U بد ساختن
pellet U حب ساختن
make U ساختن
fashions U مد ساختن
minting U ساختن
bulid U ساختن
carbonize U کک ساختن
fabrication U ساختن
confect U ساختن
manufacture U ساختن
manufactured U ساختن
indite U ساختن
fashion U مد ساختن
fashioned U مد ساختن
construct U ساختن
constructed U ساختن
makes U ساختن
constructing U ساختن
fashioning U مد ساختن
constructs U ساختن
manufactures U ساختن
produced U ساختن
produce U ساختن
unifying U تک ساختن
unify U تک ساختن
unifies U تک ساختن
composes U ساختن
idolizing U بت ساختن
produces U ساختن
compose U ساختن
idolised U بت ساختن
idolises U بت ساختن
idolising U بت ساختن
idolize U بت ساختن
idolized U بت ساختن
idolizes U بت ساختن
fabricating U ساختن
to t. up U ساختن
remakes U از نو ساختن
remake U از نو ساختن
upbuild U ساختن
minted U ساختن
invented U ساختن
mint U ساختن
to make away U ساختن
mints U ساختن
maximized U بیشینه ساختن
maximizes U بیشینه ساختن
notifying U اگاه ساختن
nauseates U متنفر ساختن
wettest U مرطوب ساختن
maximize U بیشینه ساختن
familiarising U اشنا ساختن
wetted U مرطوب ساختن
interred U مدفون ساختن
familiarized U اشنا ساختن
familiarizes U اشنا ساختن
familiarizing U اشنا ساختن
maximised U بیشینه ساختن
nauseate U متنفر ساختن
familiarize U اشنا ساختن
nauseated U متنفر ساختن
maximises U بیشینه ساختن
maximising U بیشینه ساختن
maximizing U بیشینه ساختن
diversified U گوناگون ساختن
familiarises U اشنا ساختن
diversify U گوناگون ساختن
subverting U واژگون ساختن
subverted U واژگون ساختن
subvert U واژگون ساختن
sepulchres U قبر ساختن
diversifying U گوناگون ساختن
sepulchre U قبر ساختن
sepulchers U قبر ساختن
gaunt U زننده ساختن
notify U اگاه ساختن
notifies U اگاه ساختن
subverts U واژگون ساختن
improvise U بالبداهه ساختن
familiarised U اشنا ساختن
outrages U بی حرمت ساختن
outraged U بی حرمت ساختن
outrage U بی حرمت ساختن
reconciling U راضی ساختن
reconciles U راضی ساختن
reconcile U راضی ساختن
outraging U بی حرمت ساختن
improvising U بالبداهه ساختن
improvises U بالبداهه ساختن
diversifies U گوناگون ساختن
notified U اگاه ساختن
assimilating U شبیه ساختن
accustom U معتاد ساختن
accustoming U معتاد ساختن
accustoms U معتاد ساختن
minimised U کمینه ساختن
minimises U کمینه ساختن
minimising U کمینه ساختن
minimize U کمینه ساختن
minimized U کمینه ساختن
minimizes U کمینه ساختن
minimizing U کمینه ساختن
disturb U مضطرب ساختن
disturbs U مضطرب ساختن
humidified U مرطوب ساختن
necessitate U ناگزیر ساختن
necessitated U ناگزیر ساختن
insuring U مطمئن ساختن
insures U مطمئن ساختن
ensuring U مطمئن ساختن
internalization U درونی ساختن
denigration U سیاه ساختن
discover U مکشوف ساختن
discovered U مکشوف ساختن
discovering U مکشوف ساختن
discovers U مکشوف ساختن
produce U ساختن محصول
produced U ساختن محصول
produces U ساختن محصول
disable U ناتوان ساختن
disables U ناتوان ساختن
disabling U ناتوان ساختن
ensure U مطمئن ساختن
ensured U مطمئن ساختن
ensures U مطمئن ساختن
necessitates U ناگزیر ساختن
necessitating U ناگزیر ساختن
relieve U بر جسته ساختن
relieves U بر جسته ساختن
relieving U بر جسته ساختن
humidifies U مرطوب ساختن
humidify U مرطوب ساختن
humidifying U مرطوب ساختن
vitiate U معیوب ساختن
vitiate U ناپاک ساختن
vitiated U معیوب ساختن
vitiated U ناپاک ساختن
vitiates U معیوب ساختن
vitiates U ناپاک ساختن
vitiating U معیوب ساختن
vitiating U ناپاک ساختن
wet U مرطوب ساختن
rescinds U باطل ساختن
rescinding U باطل ساختن
rescind U باطل ساختن
snarl U خشمگین ساختن
snarled U خشمگین ساختن
snarling U خشمگین ساختن
snarls U خشمگین ساختن
denude U عاری ساختن
denuded U عاری ساختن
denudes U عاری ساختن
denuding U عاری ساختن
substantiate U مستند ساختن
substantiated U مستند ساختن
substantiates U مستند ساختن
substantiating U مستند ساختن
assimilates U شبیه ساختن
discourage U بی جرات ساختن
discourages U بی جرات ساختن
wets U مرطوب ساختن
tone down <idiom> U آرام ساختن
to put to a pause U متوقف ساختن
to make known U اشکار ساختن
to let off U روان ساختن
to lay open U اشکار ساختن
to kindle up U ملتهب ساختن
to carry over U منقول ساختن
to carry forward U منقول ساختن
to bind U متعهد ساختن
Recent search history Forum search
0nest building
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com